من و بارون... تنهایی؛ و دیگر هیچ...
| ||
|
تا به کی...؟
چشم هایم همه سرخ زل زده سوی افق پای من مانده ز راه و سوالم اینست: تا به کی باید رفت؟ تا کجا باید رفت؟ من در این وسعت سبز چه قدر تنهایم... تا به کی چشم به راهت مانم؟؟؟ نظرات شما عزیزان:
جذابیت های فیزیک
http://www.surprisingphysic.loxblog.com
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت :حتی از من؟!
گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت :پیش از من؟! گفتم: خدایا چقدر دوری گفت :تو یا من؟! گفتم: خدایا تنهاترینم گفت پس من؟! گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر از من؟!! گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟! گفتم: خدایا ایقدر نگو من!! گفت:من توام تو من!!!
سلاااااااااام......
اپمممممممم منتظرممممممم.....
سلاااااااااام......
اپمممممممم منتظرممممممم.....
سلاااااااااام......
اپمممممممم منتظرممممممم.....
سلاااااااااام......
اپمممممممم منتظرممممممم..... خدایا ! دستهایت را بگشا بگذار حس هم آغوشی را با تو تجربه کنم بگذار گرمای تنت، یخهای وجودم را آب کند بگذار یکی شویم عطشم را تو سیراب کن دستهایت را بگشا و بگذار در آغوش امنت آرام بگیرم ... موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : بیاتو اسکین ] [ Weblog Themes By : Bia2skin ] |